یوسف گم گشته ای که ایلام معطر به عطر حضورش شد

ناهید ابراهیمی
سالها،روزها و ساعتها،نمیدانم چه بر دل مادر،همسر و فرزندانت گذشته است،شاید امروز پایان همۀ انتظارها بود برای گمنامیات و با خبر حضورت پس از ۴۱ سال قلبها آرام گرفت.وقتی خبر شناسایی پیکر پاک شهید”محمدشفیع فیضی زاده”به خانوادهاش داده شد،وقتی باد،قبل از این خبر،همدم نسیم بهار عطر ملکوتی حضورت را در شهر پیچاند،چه میدانی بر دل عزیزانت و روح و روان همیشه در انتظارشان،چه گذشت؟باد بهار آمد و این بار پس از ۴۱ سال بر این غربت خانه و انتظارش پایان داد،حالا با دیدن هر سنگ قبر شهید دیگر دل عزیزانت درد نمیگیرد،حالا دیگر انتظار به سر آمده و مشام از عطر حضورت مشعوف و سرمست گذشته و بهار رنگ و بویش را در برابر عطر ملکوتی حضورت از دست داده است.این بهار پس از ۴۱ سال چه قدر خاطرهانگیز شده است برای خانوادهات،همرزمانش و همۀ کسانی که تو را میشناسند و جایگاهی را درون قلبشان برجای گذاشته،آمد.تو آمدی تا سندی باشی گویا و رساتر از هر فریاد که دوباره به همه یادآور سوی شهید و شهادت و راه پر افتخارش در گذر تاریخ پاک نخواهد شد،تو آمدی همچون یوسف گم گشته ای که چشم و دل عزیزانت را روشن کردی و غم و داغ گمنامی و فراغت را از چهرهایشان زدود.تو زنده بودی و ما مرده در این وانفسای زندگی در زیر انبوهی از تعفن روزگار،گرفتار خودبینی و مال و فریب خوردۀ زرق و برق دنیایی ….شاید این تفحص پیکر مطهرت یادآور پیامی بزرگ است از دل تاریخ این سرزمین از روزهای دهشتناک جنگ و ناآرامی،یادآور روزهای غمناک کودکان مسلمان غزه است،یادآوری برای همۀ ما تا روزگار گذشته و پر غرور شما را فراموش نکنیم.
عطر ملکوتی تو این بار که در شهر پیچید،چه قدر دلنشین شده بود نسیم خنک بهار،راستی بوی باران میآمد و انگار زمین و زمان دست در دست هم دادهاند تا همۀ کوچههای شهر را به یُمن قدمت بشورند و تنها عطر حضور تو باشد.همه جا را پر کردهای از ملکوت،همه چشم ها تر شدهاند و بی گمان این اسم شوق است از پایان این همه فراغ و آرامش دل….کوچه کوچه شهر مملو از عطر بهار نارنج و یاس شده و هر دلی که این سر شوریده به سامانش آمده،غمش را پایان داده است زیرا که تو همراه دومین ماه بهار بهشت را در اردیبهشت،خانهات و ایلام یادآور شدهای.بیش از چهار دهه است که زمین انتظار مردانی این چنین را میکشد تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند و یادآوری کنند که فلسفۀ آن حضور،دفاع و رشادتها،خدمت برای مردم و سرزمین ایران اسلامی است…امروز با شوق و چشم تَر،تو را سپاس و ستایش میکنیم و فردا دوباره بر همان مسند ریاست یادمان میرود که هدف از آن حضور چه بود و این ننگ ابدی است برای زندگانی که از نام شما نان خوردند.یادمان باشد به قول شهید آوینی”محکمه خون شهداء محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه میکشند و کوچههایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم”.اگر امروز چشم پاک دخترت از جملۀ تفحص و حضور پیکر مطهرت،تَر مانده است،بی شک از انتظاری این همه سال است که خدا را شکر به سر آمده است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰