تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۶
249 بازدید
کد خبر : 5759

چند قدم تا سقوط(بخش نخست)

چند قدم تا سقوط(بخش نخست)
علی صفری،خبرنگار عضو نامزد در گینس
در حوالی همین روز ها بود که”صدام حسین”به همراه تنی چند از محافظان خود برای آخرین بار در تلویزیون بغداد ظاهر شد.او با حضور در منطقۀ”الاعظمیه”این بار بر خلاف صحنه های قبل،گویا از سرنوشت رو به زوال حاکمیتش خبر داشت .صدام اما در آخرین پیام خود از تدابیر اندیشیده شده جهت ورود به مکانیسم دفاعی چریکی یا همان مقاومت،به مردم اطلاع داد  و پیام او را”نهاد عبدالمجید”گویندۀ سرشناس قرائت کرد.در حالی که گوینده سرگرم مرور این پیام بود،ناگهان تلویزیون بغداد قطع و تصویر ثابت گوینده تا این لحظه و برای همیشه با عنوان حاکمیت حزب بعث از صفحۀ تلویزیون محو شد.مرور سرگذشت حزب بعث از جمله دلایل شکل گیری آن که پس از ترور ژنرال”عبدالکریم قاسم”ساختاری بنیادین به خود گرفت،نشان می دهد آنان با شعار ملی گرایی(nationalism)و نژادگرایی(Racism)تواتستند هم ملت عراق و هم اعراب را با خود همراه سازند.آنان تا قبل از روی کار آمدن صدام حسین بنا به اعلام سران حزب،خود را برای تحولات بزرگ و توسعه و پیشرفت عراق آماده می کردند.با روی کار آمدن صدام حسین،نخستین صحنه هائی از دار زدن ها و تیرباران ها در این کشور زرخیز هم با عنوان خیانت کم کم عادی و عادی تر جلوه گر می شد.او  هم زمان با انعقاد قراردادهای بزرگ اقتصادی با کشورهائی نظیر فرانسه اقدام به ساختارسازی و خریدهای نظامی هنگفت می کرد.صدام حسین بعدها و دقیقاً حوالی چنین روزهائی اعتراف کرد که در حالی در تیم ترور عبدالکریم قاسم شرکت کرده بود که دو بار بیشتر او را ندیده بود،یکی در تلویزیون و دیگری در حین ترور.او بعدترها از عبدالکریم قاسم به مثابه یک ملی گرا نام برد و سیاست های او را از”جمال عبدالناصر”هم برتر دانست.صدام حسین با این اظهارات در حقیقت به گذشتۀ پر از اشتباه خود اعتراف می کرد.همان گونه که در لحظۀ آخر حاکمیت خود،سرمستانه و بدون توجه به مطالبات مردم عراق،شرایط منطقه و جامعۀ بین الملل که در یک هم دستی،پیشتر او را در عملیاتی ترور و نه خواست ملی به قدرت رسانده بود،باز هم راه اشتباه را پیمود.از امروز تا ۷ اردیبهشت،عملاً حاکمیت صدام بنا به تبلیغات خود و عواملش از ثبات،اقتدار و متن و محتوا به حکومتی چریکی،لرزان،پر حاشیه و شکننده تبدیل شد.تا این که در آخر حکومتی به نام او اینک به گذشته و تاریخ پیوست.اما مخالفان یا رقبای سیاسی درون حاکمیت غربی،آن چه را از صحنۀ تحولات عراق نشان می دهند بد و خوبی است که در نهایت متافع حزب یا جریان یا فراکسیون آنان به آن نیاز دارد.سلیس تر یعنی اگر جمهوری خواهان به عراق حمله کردند و صدام را از پای در آوردند،حزب دموکرات با برچیدن برش هائی از سلبیات چنین تحولی به نکوهش حمله به عراق می پردازند و همین طور برعکس در نقاطی دیگر دموکرات ها از جمهوری خواهان به سیاست مچ گیری روی می آورند و این صحته را چنانچه با انگیزه هائی انسانی مرور کنیم،طبیعی و در خور تأنی است.اما هم اینک مردم عراق پس از دستیابی به شرایط گشایشی از جمله دور شدن سیاست جنگ طلبی های حاکمیت قبل که با خِرَد قابل مهار بود،در سایۀ آزادی و حاکمیت معنادار،فرصت پیشرفت را همچنان پیش رو دارند.در این مسیر،رسانه های عراق می توانند با مبارزۀ بی چند و چون با غارت و یغماگری و ترویج شایسته سالاری،بسیار کمک و عمل کنند.مبارزه با بزهکاران مالی و اقتصادی در این کشور،راهی طولانی نیست چرا که به اژدهای چند سر،نه از کله بلکه از بدن حمله می کنند.نباید با سیاست اعلامی مبارزه طولانی با چنین بزهکارانی امید و راحت خیالی آنان را فراهم کرد.در همه جا بزه اقتصادی وجود دارد اما نه در حد تعیین چند پیمانکار برای آسفالت چند متر جاده.امید را باید به اکثریت ملت بخشید که بسیاری به لقمه نانی هم نیازمندند.در صفحۀ دوم زمینه سازی ها برای پیشرفت،پیدا کردن شایستگان است که بدون آنان برای یک قدم پیشرفت باید هزار قدم برداشت،که این یعنی هدر رفت منابع.امیدواریم ملت عراق به حقوق مادی خود ازجمله توزیع مستقیم درآمد های ملی و توسعه دست یابند. 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.