تحقیقات علمی که همراه با سنجش پایلت ها the pilot طی۵۰ سال اخیر بر روی عناصر به مفهوم ذات یا تصنع به معنی پرورش یافته از نقطۀ استعداد مکانیسم هوش intelligence یا ذکاوت افراد،انجام گرفته نشان می دهد در بهروری ها Efficiency به معنی نتیجۀ کار،بسیار حائز اهمیت و به مثابه یک فرصت کاملاً استثنایی Exception اما گذرا قلمداد شده است.در این میان نمونۀ چنین تصویرسازی هایی Illustration حقیقی و غیر تخیلی unimaginative.را می توان در برخی کشورهای پیشرفته و توسعه یافته،دید.برای مثال کشور جمهوری آمریکا یا کشور پادشاهی ژاپن Kingdom japan یا آلمان یا طی ۲۰ سال اخیر،خلق چین People of China چرا در نقطه ای که اینک ایستاده آند،رسیدند؟به عبارتی سلیس تر چرا زمام تکانه های کنش و واکنش های Action and reaction مختلف اقتصادی و سیاسی دنیا را با نوسان swing در اختیار دارند؟برای رسیدن به این نقطه که نیازهای گذشته،حال و آیندۀ نسل ها را با نوسان های مختلف تأمبن و تضمین کرده اند مقدار بازه زمانی که به تبع آن بازه مالی و هزینه کرد منابع انسانی human resources به همراه داشته،چه اندازه بوده است؟بی تردید پِرت و هدر رفت wasted این گونه منابع تغذیۀ کننده سیاست و اقتصاد Politics and economics در مفهوم تخصصی این دو واژۀ بسیار کم و در بخش هایی در تراز یک نمودار با برخط صفر بوده است.امروزه اقتصاد و سیاست به موازات و در کنار هم تعریف می شوند.به همین خاطر جز در موارد تخصصی دو واژه به نظر در تعابیر.می بایستی از واژگان همسود استفاده کرد زیرا هر گونه تصمیم گیری سیاسی در نهایت می بایستی نتیجۀ آن را در اقتصاد با پیامدهای شناخته شده،جست.این کشورها و صرف نطر نگاه ها پس از پایه ریزی یک حاکمیت Establishing governance برخاسته از نگاه نخبگان جامعه بدون تصنع پایه ریزی یک ساختار اقتصادی معنی دار را.با به کارگیری نخبگان واقعی جامعۀ خود و سابر ملل پیوستی از یک تصویر با محتوا و بدون نیاز به مهندسی معکوس،که عامل تُردگی مغزهاست را ایجاد کردند.مهندسی معکوس به عبارتی سرقت معنوی و تصویری سلب را به نمایش خواهد گذاشت مگر با مجوز مبدأ که در آن صورت در نیل به یک چرخۀ اقتصادی ایجاب عامل کاهش هزینه ها و زمان و در نتیجه بهره وری خواهد بود.اما در این مملکت و در خرداد ۸۴ شکل یابی سازمانی Organization رخ نمود که هدف آن شناسایی.به کارگیری و حمایت مالی و معنوی از نخبگان بوده است.اما آیا این سازمان یعنی بنیاد ملی نخبگان در تحقق برنامه های منضم در کلیت اساسنامه اش برآمده از فکر جامعه یعنی تصویری که مردم از نخبگان در ذهن پرورانده آند.گام های واقع بینانه برداشته است؟باید اعتراف شود با اذعان کرد به جز در مواردی اندک در تمامیت مطالبه گری ها از جامعۀ نخبگان،پاسخ به این پرسش منفی است و هیچ وجه کارآمدی نظام مند انجام نداده است.پرسش بعدی و ضمن احترام به نخبگان در تخصص ها و علوم مختلف از سیاست تا اقتصاد،جمعیت پیوستگان به این سازمان به چه تعداد و تعریف هر یک زیر کدام پایۀ بنیادین علمی مطرح است؟و اصولاً یک نخبه از نگاه این سازمان دارای چه ویژگی هایی است و چرا؟بی تردید پرورش یک نخبه و رشد استعداد به ذات افراد یک جامعه یک فرصت برای جهش کم هزینه در بخش های مختلف ممالک است و چنانچه این قاعدۀ کلی Principle رعایت می شده است بسیاری از کشورها به مانند همین آلان خود اینک سخن تازه ای new word برای گفتن داشتند.در این قاعدۀ هستی بخش Existence ومنضم به ذات خلقت؛حاشیه جای متن Text margin را نخواهد گرفت،هرگز.