پس از روی کار آمدن مجدد آقای دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا،او با چند صحنه از چالش،بحران crisis و جنگ رو به روست.از طرز بیان رئیس جمهور آمریکا کاملاً پیدا است که حتی با رهبران هم پیمان واشنگتن هم کوتاه بیاید.بر اساس وعده هایی به جنگ در غرب آسیا تا به این لحظه پایان داد.یکی از قول هایی که به نظر او به آقای بنیامین نتانیاهو Benjamin Netanyahu داده و در این میان قابل توجه است،حل و فصل بافت اجتماعی باریکۀ است که در نتیجۀ یک تصمیم،۱۸ ماه است که درگیر بحران و سلبیات بسیار خُرد کننده است.دونالد ترامپ با طرح پروژه جا به جایی بخش هایی از جامعۀ ساکنان این نقطه به دو کشور مصر و اردن که هم اینک با مصداق،۵۰ درصد از این سرزمین را تشکیل می دهند،برای حکمرانی بر باریکه در حال زمینه سازی است.او باریکه را کرانه ای مشرف بر دریا و زیبا توصیف کرده که می تواند جای خوبی برای زندگی باشد.هم چنین چند روز قبل،نخستین گروه از نظامیان آمریکا که به واحدهای امنیتی غیر دولتی independent وابسته اند وارد جنوب این منطقه ۴۲۰ کیلومتری شدند.او تأکید کرده که اردن و مصر حتماً میزبان بخش هایی از اهالی این منطقه خواهند بود زیرا بنا به گفتۀ آقای ترامپ،آمریکا برای این دو کشور خیلی قدم ها برداشته است.بر این اساس با قطعیت می توان گفت این باریکه شرایط نو نمودی به خود خواهد دید.بازسازی آن نیز به ایجاد یا تشکیل گروه یا صندوق بینالمللی International support fund یا منطقه ای نیازمند است که به نظر،کشورهای عربی بیشترین سهم را در تحقق آن خواهند داشت و این سیاست کاملاً منطقی است.البته واشنگتن نیز برای حضور در آن جا اعلام آمادگی کرده که به نظر قطعی است.لبنان نیز،همچنین.بر اساس برداشت های به عمل آمده از برخی تصمیم ها،کشور های ثروتمند می بایستی به بازسازی لبنان کمک کنند.عراق هم در این برنامه اعلام آمادگی کرده که در بازسازی لبنان مشارکت می کند.اما ای کاش دولت فعلی در بغداد که ماه های آخر عمر خود را پشت سر می گذارد،کمی به معیشت ملت خود نیز برسد.زیرا ۳۵ درصد از جامعۀ این کشور رو و زیر خط فقر هستند.همین طور بازسازی عراق بسیار ضروری است.آن چه که در این کشور در سال های اخیر در حال اتفاق است بیشتر شبیه لکه گیری است تا زیرسازی infrastructure.ممکن است موضوع انسانی و حمایت های بشردوستانه مطرح شود اما گمان نکنم انسان دوستانه تر از تحقق عدالت در مورد قربانیان حکمرانی قبل در عراق که به دلیل تصمیمات غلط و ضدبشری آنان علیه گروه هایی از جامعه آن کشور که هم رانده شدند،هم غارت شدند و هم بعضاً فرزندان آنان کشته شدند،قابل بیان تر باشد.بی جا کرده حاکمیتی بخش هایی از جامعه آسیب دیده ای Aggrieved society را که به آنان متعرض شده اند،با بی توجهی رها کند و حقوق آنان را نادیده بگیرد،بعد دم از انسانیت بزند.صرف نظر از تخلفات صورت گرفته،دولت عراق می توانست پس از سقوط حکمرانی قبل با ۲۰ میلیون دلار،پروندۀ غرامت جامعۀ رانده شدگان را ببندد نه این که آنان را ملعبۀ سیاست ها و برنامه های خود سازد.به باور نگارنده،آقای دونالد ترامپ پس از نشست یا گفت و گو با برخی کشورها به ویژه اتحادیۀ اروپا و انگلیس و هم پیمانان دیگر واشنگتن،قرار است موضع خود را در ارتباط با برخی چالش های منطقه بیان کند که بی تردید و به نظر در مقطع فعلی طرح گفت وگو خواهد بود.میز مذاکره negotiation table نشان داده که می تواند گره گشا باشد.در ارتباط با اصل اعتماد به کشورها در واقع به هیچ کشوری نمی بایستی اعتماد کرد.در سیاست روز دنیا،اعتمادی در کار نیست،آن چه که هست منافع و عزت ملی کشورهاست.برای مثال پیمان منعقده بین تهران و مسکو که اخیراً به امضای دو طرف رسید یک اتحاد راهبردی نیست به این معنا که هر گونه سیاست سلب علیه تهران به مثابه اقدام منفی بر ضد مسکو تلقی کرد،بلکه تجسم یک راهبرد است.مسکو به هیچ وجه قدرت راهبردی بالفعل خود را که در زمینه های اقتصادی،نطامی و حقوق بین المللی از جمله عضویت دائم در شورای امنیت Permanent member of the Security Council با سایر ملل یا حکومت ها تقسیم یا به شراکت (وا) گذارد.این سیاست کاملاً منطقی و بلکه یک خیز a rise منطق با سیاست و تحولات روز دنیا است.نباید تا این حد ساده انگار بود که کشوری به قدرت روسیه که برای رسیدن به این نقطه،عملاً خود را بیش از ۷ دهه با خوشی و ناخوشی سیاست بینالمللی گلاویز کرده به همین راحتی صرف ورژن ژئوپولتیک یک کشور Geopolitics of a country با او تقسیم یا در بورس روابط بین المللی واگذار کند.با وجود آقای پوتین بابت مایۀ قدرت افزایی روسیه در بخش های مختلف،گمان نمی کنم مسکو.چنین مرتبه ای را به حراج بگذارد.از همینرو گفت و گو با آمریکا در هر دوره به نظر می بایستی ابتدا عزم دو طرف برای حل و فصل اختلافات فی ما بین را می سنجیدند.در این سنجه،امضای یک تفاهم نامۀ حقوقی دو جانبه اولیه بدون ورود به جزئیات بسیار حائز اهمیت است،یعنی چه؟یعنی با یک تفاهم نامه امضاء شده برای حل و فصل چالش های پیش رو،ارادۀ خود را روی میز مذاکره نشان دهند.در پایان عرض می کنم اشارۀ نگارنده به برخی مطالب که محدود به این یادداشت ها است به احترام هم فکران است.