ایلخان علیشروان یک نوستالوژیست(بخش دوم)

علی صفری، خبرنگار عضو در گینس
داستانی که نوشتم در حقیقت خیلی نوستالوژی است به طوری که در محتوای آن با دقت سعی کرده ام از علم دهشتناک پروپاگاندا فاصله بگیرم زیرا هر چه کشیده ایم از همین روال زوال گر خرد است که متاسفانه به کمک چنین فرمان مصطنع(ی) اراده ذات انسان ها را سلب و در حال قالب گیری تا حدود بسیار بی یا کم محتوا است.در این اثر آن چه را از پدران به ارث برده شده در قاپ یک تصویر خطی سطر به سطر آن ما را به دالان های گذشته می برد …و…اما.دربارۀ عنوان اثر به نتیجه نرسیده ام …فرزند کبیرکوه،فعلاً به مثابه آدرس اولیه کتاب است و نه چیز دیگر چون قطعاً تغییر و اصلاح خواهد شد….این اثر را که سرشار از تلاطم،ماجراجویی و عشق است پیوستی از زندگی ایلخان علیشروان به مثابه یکی از بزرگان مردمان اقلیم زاگرس مستند به ملحقات ملی نیز شده است.او دارای چهار فرزند پسر و سه فرزند دختر بوده که اینک هر یک شامل تباری اند.رمان ایل خان علیشروان در ۳۳۸ صفحه نگارش شده که جهت انتشار آن در قاپ یک کتاب و چگونگی آن از جمله کجا منتشر کنم هنوز تصمیم نگرفته ام.این رمان در ۵ فصل که ورود به هر یک مثلاً فصل نخست آن مالامال از تعرفه های قشنگ زندگی یک شخصیت کورد به نام علیشروان است و فصل دوم آن راه بزرگ شدن فرزند اوست که به زیبا خلاقیت های آنان در آن دوران اینک افروزنده فرزندانی است که هم در مملکت هم در بیرون از آن مثل بقیه تبار و ایل کورد مسیری را که باید،طی می کنند…..قطعاً این رمان عاشقانه هایی دارد که در فصل سوم آن به نظر جالب توجه خواهد بود.هر چند قضاوت در نهایت با مرورگران این قصه نوستالژی است.این رمان ثابت می کند گذشته ها چه دور و چه نزدیک فراموش شدنی نیست و در نهایت نشان داده که چنین تباری با وجود تلاطم در معرفت روزگار،تنها در گذشتۀ خود متوقف نمانده است و….
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰