در همۀ کشورهای دنیا،اکوسیستم قابل درک (ی) از Definition of foreign relations حاکم است.به گفتاری هم اینک نقشۀ راه کشورهای جهان که به جهت یک زیست قابل تعریف در درون سرزمین ترسیم شده است،بدون استثناء بر مبنای سیاست خارجی آنان فرمت بندی است.یعنی هر برنامه ای یا هر سیاستی درون زا پیش بینی شود،بیش از ۷۰ درصد از هدف گذاری ها به صورتی ملموس یا آراسته به حس به چگونگی تعامل با کشورهای جهان ارتباط تنگاتنگ پیدا می کند،در نتیجه بیشتر بار برنامه ها،پروژه ها و سیاست اقتصادی کشور عملاً بر عهدۀ آقا و خانم دیپلمات که در سیاست خارجی تصمیم ساز هستند،خواهد بود.بر اساس متون پایه در علوم سیاسی به ویژه در پیوست آن مخصوصاً در مفهوم معادلات روز دنیا جهت جلوگیری از هرج و مرج چنین فرآیندی منضم یک تعریف علمی است.امروزه بسباری از مفاهیم و تعابیر در سیاست خارجی به گذشته واگذاشته است و واژگان خشن مثل جنگ،کوبنده،پشیمان ساز و…که از یک مبدأ به یک مقصد و بر عکس کاربرد پیدا کند،به آرشیو سپرده اند و تنها در صفحات پایانی کتاب قطور علم سیاست می توان به صورتی جسته و گریخته آن ها را،یافت.هر یک از این عبارات از زبان یا ذهن هر عضو چنین اکوسیستم (ی) بین المللی International ecosystem که در مجموع سازمان ملل متحد نام دارد،نمود کند،به مرور زمان از درون دچار خودخوردگی خواهد شد،زیرا برون زایی چنین اندیشه ای به اندازه ای تاوان بر است که در پایان این کارزار چیزی از آن باقی نخواهد ماند.برای مثال در همین مملکت بارها نظاره گر کنش و واکنش کارشناسان اقتصادی با گرایش اطیاف مختلف هستیم.به طوری که بعضاً و پس از ارائه شرح مفصل یا نامفصل از ماوقع به ناچار به همین نقطه یعنی رابطۀ درون و برون in and out در قواعد بازی دنیا می رسند و پیداست که خواه ناخواه به اصل مشکل یعنی جهان بینی حکمرانان برخورد خواهیم کرد،بنا بر این برای تحقق یک پیش بینی به نسبت ۷۰ درصد در هر برنامه یا اسناد بالادستی که به چشم انداز می شناسیم،گزینه ای پیش روی هیچ حاکمیتی جز تعامل سازنده با جهان که مبنای آن اخذ و عطا یا همان داد و ستد سازنده است،وجود ندارد.اصولاً کشورها غیر از این باشند خود به خود در مفاهیم نونمود حل خواهند شد اما بعضاً به خاطر این که زمینۀ ورود به چنین قواعدی در اندیشکدۀ مبنایی ذهنیت خود Basic think tank ایجاد نکرده اند در محاسبات خود دچار لغزش و در آخر،زمین خواهند خورد.اینک قاعدۀ بازی در روابط بین الملل دستخوش تغییر است و روند این دگر اندیشی در واقع از ۸ سال قبل کلید خورده است.هر چند خیلی از سیاستمداران تلاش کردند که گردش زمین سیاست را متوقف یا در همان کهنه مسیر آن حفظ کنند.جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا Brexit در حقیقت یک کارت زرد به بازیگران در زمین گِرد سیاست بود،تقسیم قدرت در روابط بین المللی از همان لحظه صورت نونمودی پیدا کرد.حال پرسش اساسی مطرح در ارتباط با تحولات پیش رو این است که آیا معادلات جدید در منطقه و جهان سازنده است؟در این میان برخی ها قطعاً متحمل زیان خواهند شد و بی تردید سیگنال هر بار منفی negative charge که از یک منشأ ثابت شنیده می شود به همان اندازه زیان بار خواهد بود.متأسفانه در سالیان گذشته برخی کشورها به دلیل سیاست خارجی سطحی نگر،جامعۀ آن ها همواره در معرض آسیب و عدم تمرکز هستند.حکمرانان با هر سیاست و مبنایی که کشورشان را اداره می کنند می بایستی به این درک رسیده باشند که در دنیای روز سیاست به ویژه در معادلات بین المللی دارای دو تعهد الزام آورند،یکی نسبت به پیمان های جهانی و دیگری پذیرش قواعد بنیادین در روابط خارجی است که برآیند هر دو (ی) این تعهدات،پیامدی جز ثبات ملی به دنبال نخواهد داشت.اقتصاد یکی از شاخص ترین نشانه های ثبات ملی کشورهاست.به همین خاطر از جمله راهبردی ترین سیاست های یک حکمرانی معنادار،سازگار شدن با مفاهیم سیاسی و حقوقی ملل است.برای مثال پیوستن کشورها به مکانیسم کنترل مالی یا همان FATF یک تعهد حقوقی بین المللی است.این ساز و کار مالی حتی اگر برآیندی برای کشورها نداشته باشد پذیرش قواعد آن نشان از تعهد حکمرانی به قواعد بین المللی است.هر چند پیوستن کشورها به FATF برای اعضای آن بسیار اهمیت دار و آپشن قابل توجهی در پذیرش مطالبات کشورهای مختلف است.کشورها نمی توانند با دوری جستن از پیمان ها و تعهدات بین المللی،بدون هزینه زیستن خود را تضمین کنند لذا همواره می توان به راحتی تجربه برخی حاکمیت ها و سرنوشت کشورهای وابسته را در چنین معادله ای دید.اینک جهان بینی سیاسی به دلیل مطالبات اکثریت ملت ها به ویژه قدرت های دنیا همواره در معرض آزمون و سنجش است.هیچ گریزی جز درک تحولات جهان و فهم واقعیات در روابط بین المللی به نظر وجود ندارد.اینک به مرحلۀ افول جهان بینی سیاسی The declining stage of political worldview پنج دهۀ اخیر رسیده ایم و به همین خاطر حکمرانان چابک به دنبال وجه المصالحه the victim هستند.صرف نظر از سیاست خارجی این مملکت که نگارنده به عنوان یک روزنامه نگار مطلع منتقد و در بخش هایی راهبردی مخالف آن هستم،هم اینک طرح آقای امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه در کاربردی کردن مکانیسم ماشه snapback mechanism علیه تهران در حقیقت هیچ ارتباطی با موضوع مطرح ندارد بلکه او با چابکی و تیزبینی sharpness به ره یافت هایی برای مهار و حفظ روابط حال حاضر پاریس-واشنگتن در دوره آقای دونالد ترامپ است.آقای ترامپ شمشیر را از رو بسته حتی برای اتحادیه اروپا،بنا بر این حکمرانان قاره سبز از همین الان با تدابیر و چابکی در سیاست خارجی خود به دنبال حفظ جایگاه خود در معادلات بین المللی هستند.از همین رو لازم است واقعیت پیش رو را به مثابه یک حقیقت پذیرفت و نونمودی در جهان بینی سیاسی Emerging in the worldview را به مثابه یک تحول،درک کرد.موضوع آسیب شناسی چنین تغییراتی است که در نهایت هرگونه تحول سلب یا ایجاب متوجه ملت هاست،یعنی مردم منطقه هستند که با وجود خود تغییر را لمس یا حس می کنند،بنا بر این لازم است در متن پیمان های دو جانبه،ره گشایی مسیرها بازبینی و فرصت پایدار و دائم در فراهم سازی گشایش در روابط خارجی را هموار ساخت.